فصل دوم: در محضر علم

فصل دوم: در محضر علم

فراگیری قرآن

حسن در خانه شيخ يوسف بزرگ مي شود. خانه اي كه آینده به نور علم و معرفت و محبت به خاندان پيامبر است. او در اين خانه رشد بافته و حال وقت آن است كه پس از باز هاي دودانه به مكتب برود و علم آموزي كند؛به همين خاطر شيخ يوسف او را براي فراگیری قران به مكتب مي فرستد.تا حسن بتواند با استعداد خدادادي و تلاشش در زماني كوتاه قران خواندن را به خوبي ياد بگيرد.

پس از مدتي حسن قرآن را فرا مي گيرد.او كه كودكي زرنگ و باهوش است از اين كه قران را به خوبي فراگرفته بسيار خوش حال است و از انس و تلاوت قرآن لذت مي برد. پدر او ،شيخ سديد الدين،نيز از اين كه فرزندش اين قدر سريع قرآن را ياد گرفته و از انس با آن لذت مي برد،بسيار خوش حال شده و خداوند منان را به خاطر اين استعداد و موفقيتي كه به فرزندش عطا كرده شكر مي گويد و از خداوند موفقيت هاي بيشتر و بهتري را براي فرزند عزيزش مسئلت مي تمايد تا او بتواند در آينده خدمتي به جامعه بكند و براي خود و مردم و جامعه اش مفيد و سودمند باشد.همچنين شيخ سديد الدين به اين فكر مي افتد كه پس از يادگيري كامل قرآن،شروع به تعليم حسن كند و علم و معرفت را نيز به حسن بياموزد و او را پس از تحصيلات مقدماتي به نزد استادان بزرگي بفرستد تا حسن در نزد آنان علم آموزي كند.

 

علم آموزي

حسن كه حال به خاطر استعداد وافي و عالي اش در آموختن و انس با قرآن به .«جمال الدين حسن ملقب» گرديده است،بايد در محضر بسياري از فقها و دانشمندان والامقام بنشيند و از كمالات روحي آنان بهره ببرد و خود را از درياي خروشان علم ومعرفت آنان سيراب كند و به تذهيب نفس خود مشغول شود و راه سعادت را در پيش گيرد تا بتواند به تمام علوم فنون مسلط گردد وي استادان زيادي داشت كه به شرح حال برخي آنان مي پردازيم:

 

شيخ يوسف سديدالدين حلي

جمال الدين از محضر پدر كه از دانشمندان و فقهاي بنام بود استفاده كرد و به دريافت اجازه روايت(2) از طرف پدر موفق گرديد.شيخ سديدالدين سال هاي متمادي افتخار شاگردي محقق حلي را داشت.

شيخ فردي بود كه در اصول و فقه و اعتقادات اسلام مهارت خاصي داشت و همين اعتقاد ار به فرزندش منتقل كرد.اين علم و اعتقاد آن قدر ارزشمند بود كه شيخ حر عاملي درباره وي گويد:((شيخ يوسف سديدالدين دانشمندي فاضل و فقيهي بود كه فرزندش جمال الدين نظرات فقهي او را در كتاب هاي خود آورده است.))

محقق حلي

نجم الدين ابوالقاسم جعفر بن حسن معروف به «محقق حلي يا محقق اول‌« فقيه بلند بالا و از دانشمندان بنام شيعه بود و در زمان خويش زعامت شيعه را بر عهده داشت.

«شرايع الاسلام»،«المختصر النافع»،«المعتبر في شرح المختصر»،«المسائل الغريّة» و «انكة النهاية»بعضي از كتاب هاي او هستند.

شيخ حرعاملي از محقق حلي كه دايي جمال الدين بود،چنين ياد مي كند:((موقعيت وي در فضل ،دانش،وثاقت،دقت،فصاحت،شعر و ادب و چيره دستي در نويسندگي و تمامي دانش ها مشهورتر از آن است كه ذكر شود.او دانشمندي بلند پايه بود به طوري كه در روزگار خود نظير نداشت.

گاهي جمال الدين از كلاس درس دايي اش مي گريخت؛محقق حلي هم به دنبال او مي دويد كه او را بگيرد؛چون به او مي رسيد،حسن آيه سجده داري را تلاوت مي كرد،پس دايي اش به سجده مي رفت و جمال الدين با فرصت به دست آمده مي گريخت و دور تر مي شد.

خواجه نصيرالدين طوسي

فيلسوف و حكيم بلند مرتبه ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسي معروف به«خواجه نصير الدين طوسي»و«محقق طوسي» و «شيخ طوسي»از جمله دانشوران و چهره هاي علمي ايران و مشرق زمين است كه خدمات ارزنده علمي به جهان اسلام نمود.

او در علم فقه،حكمت،فلسفه،كلام،هندسه،رياضي و نجوم استاد بود و رصدخانه مراغه را تأسيس كرد.جمال الدين حسن بيش تر از او فلسفه و علم رياضي آموخت.

جمال الدين درباره خواجه مي گويد:((وي در علوم نقلي و عقلي داناترين زمانش بود و داراي كتاب هاي زيادي در حكمت و احكام شرعي بر طبق مذهب اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)و در اخلاق بهترين بود.))

 

سيد رضي الدين علي ابن طاووس

نامش علي ابن طاووس و ملقب به«رضي الدين»بود.

ميرمصطفي تفرش درباره شخصيت وي مي گويد:((او از بزرگان طايفه شيعه و مورد وثوق و اعتماد آنهاست.در تقوا و عبادت نمونه بود.او داراي كتاب هاي جالب و خوبي است.))

شيخ حرعاملي درباره وي نيز مي گويد:((مقام وي در دانش و فضل،زهد و عبادت،فقه و وثاقت،عزت نفس و جلالت مشهورتر از آن است كه ذكر شود.او شاعري اديب و نويسنده اي چيره دست بود.))

جمال الدين نيز كه شاگرد او بود درباره استادش مي گويد:((رضي الدين علي داراي كراماتي بود كه بعضي از آنها را خود براي من نقل كرد و بعضي ديگر را خود ديدم. رضي الدين علي در زمان خود منصب «نقابت(3)» را عهده دار بود.اين منصب به شريف ترين فرزندان علي(ع)تعلق مي گرفت و بعد از خلافت دومين منسب بود. ))

 

سيد احمد بن طاووس

سيد احمد بن طاووس ملقب به«جمال الدين ابوالفضائل»برادر سيد رضي الدين علي است. او از فرزندان موسي بن طاووس حسني مي باشد.وي مجتهد بوده وداراي كتاب هاي زياد و پرهيزكارترين دانشمندان زمان خود بود.شاعري توانا و برازنده و نويسنده اي زبردست بود.

يحيي بن سعيد حلي

يحيي بن سعيد حلي ملقب به«نجيب الدين»از دانشمندان و فقهاي شهر حله به شمار مي رفت.حسن در محضر پسر عموي مادرش از دانش و مقام فقهي و نفس مطهرش استفاده كرد.او تمام فنون و دانش هاي ادبي،فقهي و اصولي را دارا بود و از نظر زهد و تهذيب نفس بر ديگران برتري داشت.

مفيد الدين محمد بن جهم

دانشمند فاضل محمد بن جهم حلي ملقب به«مفيد الدين»و«شيخ مفيد»از فقها و دانشمندان و يكي از شخصيت هاي ممتاز حله است.وي از استادان سرشناس علامه مي باشد كه در محضرش با كمال ادب زانو زد و از مهارت و تخصصش در اصول فقه و اصول اعتقادات آموخت.

 

علي بن سليمان بحراني

علي بن سليمان بحراني ملقب به«جمال الدينزاز دانشمندان و حكماي معروف شيعه است كه حسن از محضرش و همچنين از محضر فرزند بزرگوار و دانشمندش علي بن سليمان بحراني بهره برد.

اين ميثم بحراني

ميثم ابن علي بحريني معروف به«ابن ميثم بحراني»يكي ديگر از استادان جمال الدين بود.او نويسنده سه شرح مهم بر كتاب شريف نهج البلاغه اميرمؤمنان علي(ع)است. او فلسفه و حكمت و ديگر دانش هاي عقلي را به جمال الدين حسن آموخت.

 

جمال الدين حسين بن ايازنحوي

وي مسئوليت اساتيد نحو در مدرسه مستنصريه بغداد را داشت.

 

محمد بن محمد بن احمد كيش

او معروف به«شمس الدين»و استاد مدرسه نظاميه در بغداد بود.

 

نجم الدين علي بن عمر كاتبي

وي معروف به«نجم ادين»و«دبيران»است و كتاب هاي زيادي نوشته است.

 

برهان الدين نسفي

وي يكي از دانشمندان مشهور اسلام است كه كتاب هاي زيادي نوشته است.

 

شيخ فاروقي

جمال الدين درباره وي مي گويد:((او مردي شايسته و از فقها و دانشمندان اهل سنت بود.))

 

شيخ تقي الدين عبدالله بن جعفركوفي

علامه درباره او نوشته است:او از فقهاي شايسته حنفي در كوفه بود.

اين افرادي كه نام برده شدند فقط تعدادي از استادان علامه بودند و علامه از حضور بسياري از دانشمندان مسلمان ــ آن هم براي مقطعي كوتاه ــ بهره برد و از هر كدام علمي و مهارتي آموخت تا به تام علوم مسلط گرديد.

 

حكايتي جالب

گويند روزي بنّايي مشغول به كار بود و جمال الدين كه در جواني به سر مي برد در خدمت پدرش ايستاده بود.ناگاه تكه اي گل از ساختمان بر روي جمال الدين افتاد.بنّا گفت:((اي كاش من همان گل بودم كه بر روي شما افتاد.))

جمال الدين به پدرش گفت:((يَقُولُ الكافِرُ يا لَيْتَني كُنْتُ تُرابا(5)))

كافر آرزو كند اي كاش خاك بود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:فصل دوم, رشدعلمی علامه حلی,علامه حلی در محضرعلم , استادان علامه حلی, | 19:6 | نویسنده : امیرحسین زرخوان و احمدفروغی |